آبشارمحبت

همه چیز دریک جا

آبشارمحبت

همه چیز دریک جا

مشخصات بلاگ
آبشارمحبت

سلام به همگی. این جاجایی برای محبت کردنه.حالا باهرچی بایه لبخندکه روی لب شما بشینه یابا یه پندکه شمایادبگیریدوبهش عمل کنید.خوب دیگه حرفی ندارم فقط اینکه بی نظررفتی راضی نیستم.
عاشق سیدعلی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است


سلام امیدوارم که امروز بهتون خوش گذشته باشه.ان شاءالله بهره ی کافی ازامروزروبردیدوماروهم دعاکردید.
                                       

خورشید چراغکی ز رخسار علیست / مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست

هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسایه دیوار به دیوار علیست

عید غدیر مبارک

خدایا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان

فرا رسیدن عید غدیرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک

دلا امشب به می باید وضو کرد / و هر ناممکنی را آرزو کرد

عید غدیر مبارک
 
چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند

بردند به میزان عمل سنجیدند

بیش از همه کس گناه ما بود ولی

آن را به محبت علی بخشیدند

عید غدیر مبارک




  • عاشق سیدعلی

سلام.تا حالا به جای امنی که توش آرامش می گیریدفکرکردید؟؟؟؟؟؟؟؟

بنام خدا

دوستان سلام

هریک از ما ،در زندگی بدون شک بدنبال جای امن هستیم.

جاییکه در آن احساس آرامش و امنیت کنیم .

نمی دونم تعریف جای امن از گمان شما چیست !

اما من جای امن را کنار سجاده و راز و نیاز با خدا می بینم.


از نظر من جای امن کنار خاطرات شیرین بودن می باشد .

که فکر کردن به آنها موجب آرامش و شادی ات می شود ؛

خاطراتی که با دوستی ها ی یک رنگ شکل گرفت و اتفاقات شیرین را رقم زد !

جای امن یعنی کنار مادر ،که آغوشش امنیت را به ارمغان می آورد!

ودر خاتمه جای امن یعنی کنار شمادوستان عزیز بودن ،که با دعاهای خیرتان آرامش و سلامتی را به من هدیه می دهید.


  • عاشق سیدعلی
سلام.این داستان خییییییییییییلی قشنگ روبخونید.امیدوارم خوشتون بیاد.

 

کودکان سرطانی درد دارند

اواخر سال ۸۰ بود . اجازه داده بودن که محک توی پاساژ ونک واسه تبلیغ و جمع آوری کمک مردمی یه میز بذاره . یه شب نوبت من بود که پشت میز باشم . دیدم یه پسر بچه ۷ ، ۸ ساله که آدامس میفروشه اون دور بر می چرخه . اومد جلوی میز واستاد ، انگار بلد بودبخونه . داشت پوسترها رو نگاه می کرد. برخلاف خیلی از بچه‌های کار که یهو میپرن روی سر آدم این اصلا به کسی گیر نمی داد.
 ااحساس کردم می خواد یه چیزی بپرسه اما روش نمیشه. صداش کردم که یه آدامس ازش بخرم که شاید سوالش رو هم بپرسه. خلاصه در حین خرید آدامس و دادن ۱۰۰ تومنی پرسید : واسه چی برای این بچه‌ها پول جمع می کنید ؟ مگه مامان و بابا ندارن ؟من : چرا ! اما وضع مالیشون خوب نیست!...انگار با این حرف ۱۰۰ فحش بهش داده باشم ! عصبانی شد گفت : برن کار کنن ! مثل من ! من هم کار می کنممن : خوب این بچه‌ها مریضن ، بدنشون درد می کنه ، نمی تونن از تخت بیمارستان بیان پایین .واستاد چند ثانیه منو بر و بر نگاه کرد بعدش یه دونه از آدمس هاش رو انداخت توی قلک محک و گفت : بدینش به یکی از همون بچه ها. یه لبخند زد و دوید رفت .انگار یخ زده بودم . اصلا زبونم بند اومده بود. یه لحظه احساس کردم چه قدر در برابر وسعت قلب اون بچه من کوچیکم و کی می تونه واسه اون آدامس ۱۰۰ تومنی قیمت تعیین کنه ؟!
 توی جعبه آدامسهای اون بچه ۷،۸ تا آدامس بود که یکیش رو بخشید .بعدش وقتی مردم میومدن و من براشون در مورد محک توضیح میدادم تا یه کمکی به بچه‌های سرطانی بکنن از کر بودن دل این همه آدم خندم می گرفت ! آدم بزرگهایی که باید ۲۰ دقیقه براشون از کارهای محک بگم تا شاید یه ۱۰۰۰ تومنی بندازن توی قلک اون هم بیشتر مواقع با اکراه و کودکی که فقط کافی بود براش بگم این بچه‌ها "درد" دارن...                                                                       
                                                               
                                 
  • عاشق سیدعلی

سلام.فرداولادت باسعادت امام هادی«ع» است به همین مناسبت واستون اززندگی ایشون داستان گذاشتم.بخونیدولذت ببریدکه چه امامی دارید.

  • عاشق سیدعلی

سلام.امروزداستان بخونیدحالتون جابیادویکم درس عبرت بگرید.داستان اول:همه چیزممکن است پس هییچ وقت ناراحت نشیم.داستان دوم درمورحمایت خداست پس بخون وچبزیادیگیر.


ممکن است

کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.

همسایه ها به او گفتند: چه بد اقبالی!

او پاسخ داد: ممکن است.

روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسیه ها گفتند: چه
خوش شانسی!

او گفت: ممکن است.

پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.

همسایه ها گفتند: چه اتفاق ناگواری.

او پاسخ داد: ممکن است.

فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.

همسایه ها گفتند: چه خوش شانسی !

او گفت: ممکن است.

و این داستان ادامه دارد، همانطور که زندگی ادامه دارد.

در زندگی همه ما هم اتفاقاتی می افتد که گاهی ناخوشایند بنظر می آیند اما بعد از گذشت زمان متوجه حکمت والای پروردگار خواهیم شد


  • عاشق سیدعلی

این مطلب رومی گذارم ولی توروخدافکرنکنید.ازوبلاگ کسی هم نگرفتم.بنده به اصل عشق اعتقاددارم می دونم تموم این عشق های امروزی روی هواست.شایدعشقی هم باشه که زلال وپاک باشه.پس توروخداوقتی ازاین کلمه می خوایداستفاده کنیدیکم فکرکنید.


عشق از دید معلم ها

از معلم دینی پرسیدند ، عشق چیست ؟گفت : حرام است

از معلم هندسه پرسیدند ،عشق چیست ؟گفت نقطه ای که حول محور نقطه ی قلب جهان میگرددد.

از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست ؟گفت :سقوط سلسله ی قلب جهان است.

از معلم زبان پرسیدند ،عشق چیست ؟ گفت :همپای  لاو

از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت محبت الهیات است .

از معلم علوم پرسیدند عشق چیست ؟ گفت :عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد .

از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست ،گفت : عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست.

از معلم فیزیک پریسدند ،عشق چیست ؟ گفت : تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد .

از معلم انشا پرسیدند عشق چیست : تنها موضوعی است که میتوان توصیفش کرد .

 از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از معلم ورزش پرسیدند ، عشق چیست ؟ گفت : تنها توپی است که هرگز اوت نمیشود.

از معلم زبان فارسی پرسیدند، عشق چیست ؟ گفت : عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد .

از معلم زیست پرسیدند ، عشق چیست؟ گفت : عشق تنها میکربی است که از راه چشم وارد میشود .

از معلم شیمی پرسیدند ، عشق چیست ؟ گفت : عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر میگذارد

واقعا عشق چیست ؟؟؟؟؟        نظرت   .....


  • عاشق سیدعلی

 این مطالب روبخونیدوکیف کنیدچی چی گذاشتم.

 ۰ واقعیت درباره قله اورست که احتمالاً از آنها خبر ندارید!
«
قله اورست بلند‌ترین قله جهان است»، خوب همه این را می‌دانیم. اما آیا همه چیز درباره این قله به همین یک جمله ختم می‌شود؟ حتماً چیزهایی هست که درباره این قله نمی‌دانیم. پس بخوانید از ۱۰ واقعیت درباره قله اورست!

  • عاشق سیدعلی

 بدازمدت هااومدم سلام.

آیا می دانید که... دهان روزانه 1 لیتر بزاق ترشح می کند؟

آیا می دانید که... مینای دندان سخت ترین عضو بدن است؟
آیا می دانید که... فقط 11% مردم جهان چپ دست هستند؟
آیا می دانید که... کوچکترین استخوان های بدن در گوش قرار دارد؟

 

-------------------------------------------

  • عاشق سیدعلی

سلام خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟منکه خییییییلی خوبم چون دوباره روستابودم.خیییییییییییییییییلی خوش گذشت.حالا می خوام توی سومین روزهفته دانش آموزهای تنیل روبشناسم.من عاشق درس ومدرسه ام اینا هیچیش مال من نیست. مدیونیداگه فکرکنید کلاس ماایجوریه.چون مااصلا دبیرمردنداریم!!!!!!!!!!!!                    

خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)
نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)
معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره ۲۰ (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)


معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب امتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)
مدرسه (چوبه دار)
زنگ ورزش (امید دانش آموز)

 

تنبلا دستشون بالا!!!!!!!!!

  • عاشق سیدعلی