سلام بر نامی که روشنای ملکوت است
سلام بر نامی که روشنای ملکوت است
سلام بر نامی که روشنای ملکوت است. سلام بر واژه ی سرخی که خون، به
شهادتش ایستاده است و خورشید را به گواهی صداقت خویش می خواند.
سلام بر نسیم نور پرور و عطش زای آن ظهر؛ ظهری که لبریز از صدای مرثیه سرایی
اقاقی ها شد.
سلام بر ماه و خورشیدی که نقطه ی عطفشان، خون است.
سلام بر بغضی که شکننده تر از شیشه، در دل ابر می شکند.
سلام بر یاقوت، که قطره قطره، از چشمان آسمان فرو می ریزد و فریاد می کند
غربت کاروان کربلا را.
سلام بر زمین، که ترانه ها می سراید؛ از سپیدی یاس و سرخی لاله؛
و کتاب هایی که می نویسد از غربت زینب، از مظلومیت آفتاب.
سلام بر بوسه ای که از لبان خشکیده ی آسمان،
بر گلوی سرخ رنگ خورشید، نشست و بشارت داد شهادت را.
و سلام بر کربلا!
و سلام بر مرغان آسمان نشین بهشت، که بر فراز خاک کربلا، مرثیه سرایی کردند!
سلام بر جماعتی از بنی اسد؛ سلام بر دستانشان،
- 93/08/13